سیدحسین ،عسل زندگی

سلام...                    پسرگلم ببخشید که دیربه دیربهت سرمیزنم آخه این روزاخیلی بهونه میگیری ومدام می خوای که بابایی پیشت باشه از8-9ساعتی که بابامیره سرکار شماتقریبا یه 6-7ساعتشو بهونه های مختلف میگیری ومنم سعی میکنم مثل بابایی که نه اما هم بازی خوبی واست بشم باهم یه جورایی صبحمونو به شب برسونیم... اما ببخشیدکه چندروزیه مامانی اصلا حال وحوصله نداره آخه سرماخوردم وشماهم تاب نیاوردی وسرماخوردی،جمعمون جمع بود که یه گل دیگه به مااضافه شد،بابایی که حالش بدترودیدنی تر ازهمه  شده،حالا خدارحم کرده که مامانی خوب شده وگرنه هیشکی به هیشکی میشدو... ان شالله همیشه کنارهمدیگه درسل...

اولین روزازآذرماه تولدمامانی بود،روزتولدم اصلا حالم خوب نبود یعنی خیلی،خیلی حالم بدبود آخه قراره دوباره مادربشم چون که خداخواسته وکاری هم نمیشه کرد فقط خیلی می ترسم... ولی اون روزو بابایی باگل پسری رفتن توآشپزخونه ودوتایی واسه من کیک می پختن وامسال پسر مامان بهم گفت (مامانی تولدت مبارک) وهدیه بابایی رو بادستای کوچیکش اون به من داد و منو خیلی خوشحال کردن ازگل پسری وهمسری هم خیلی ممنونم امیدوارم همیشه درکنارهمدیگه شادوتندرست باشیم وازاین روزهای زیباوبه یادموندنی لذت ببریم. البته این پست روهم بایدزودترازاینا میگذاشتم امانشد به هرحال تولدم مبارک.    ...

این عکس عزیزدل عمه است یه دونه دختردایی آقاسیدحسین. فاطمه خانم درتاریخ93/8/25 به دنیااومده،ومنم برای اولین بارعمه شدم،مامانی ازدار دنیا یه داداشی داره که باهم دوقلو هستیم وخیلی هوای همدیگه روداریم البته بعضی وقتا سربه سرهمدیگه هم میگذاریم که اینم جزء دوقلوبودنه،خلاصه معلوم نیست تاکی دوباره عمه بشیم اگه عمری باقی بمونه. اینم چندتاعکس ازیه دونه دخترما                                                                     &nb...

    بازاین چه شورش است که درخلق عالم است               بازاین چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است فرارسیدن ماه محرم ،تاسوعاوعاشورای حسینی برعاشقان وعزاداران حسینی تسلیت باد.             عکس هایی ازآقاسید حسین درایام محرم...            مراسم 6ماهه علی اصغر،سیدحسین درکنارمحمد(پسرخاله)   نماز جماعت ظهرعاشورادر حسینیه... ...

             بابایی به جزاینکه بابای خیلی خوبیه وبه گل وگیاه علاقه خاصی داره به پرنده هاهم خیلی علاقه داره،یه مدتی بود که2تا کبوتر داشتیم یه وقتایی بابایی آزادشون میکرد که یه کم هوابخورن پرنده هاچون به خونه عادت کرده بودن دم غروب دیگه خودشون برمی گشتن،بعداونا تخم گذاشتن و حدود2هفته قبل صاحب 2تا پرنده کوچولو شدن،5روز پیش بودکه بابایی بچه کبوترارو آوردتوساختمون اولش مخالفت کردم که چراآوردیشون و... اون موقع بود که بابایی گفت مادروپدراین کوچولوها گم شدن وهیچ اثری ازشون نیست وخدا اوناروسپرده دست ما ،دلم به حالشون سوخت آخه هنوزپروبالی نداشتن وازگرسنگی خونه روازصداشون پرکرده بودن .بابایی هرر...

  عمو های مهربون ودوست داشتنی،به شهرما میبدخوش آمدید                   دیروز28/مهر/93عموهای مهربون به شهرمون اومدن وآقاسیدحسین برای اولین بار،اوناروازنزدیک میدید،سالن خیلی شلوغ شده بودواونقدر سرو صدا بودکه صدابه صدانمی رسید. چون گل پسری از شلوغی زیادخوشش نمیاد باخودم گفتم که قراره اذیت کنی بخوای بری بیرون،ولی برعکس شدوشما اولش ازدست وهورای بچه ها شکه شدی ولی بعدش خودتم دست می زدی وهورا میکشیدی،به هر3تایمون خیلی خوش گذشت شب به یادموندنی بود. ...

     عید دیدنی خونه باباسید،به همراه دخترعمو وپسرعموها  هرسال شب عیدغدیرخونه باباسید میریم وازهمه عیدی می گیریم . ...

  امامت امام علی(ع)مولای شیعیان برتمام عاشقان مبارک...   از وقتي با هميم روزها و روزها گذشته چه تلخ چه شيرين معبود را شاكرم كه در تلخيها كنارم بودي و شاديها را به كامم شيرين تر كردي. عزيزم آهنگ صدايت زيبا ترين ترانه زندگيم ... نفس هايت تنها بهانه نفس کشيدنم... و وجودت تنها دليل زنده بودنم است پس با من بمان تا زنده بمانم ... عزيز لحظه هاي بيقراريم،،پنجمین سالگردشروع زندگیمان درکلبه صفاوصمیمیت (درشب عیدسعیدغدیر) مبارك...   ...